اسلام و شادي؛
اسلام با توجه به نيازهاي اساسي انسان، شادي، نشاط را تحسين و تأييد كرده است. قرآن كه يكي از بهترين و مستحكمترين منابع اسلام به شمار ميرود، زندگي با نشاط و شادي را نعمت و رحمت خدا تلقي فرموده، زندگي هميشه توأم با گريه و زاري و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است.
گواه اين مطلب آيه قرآن است كه ميفرمايد: «فليضحكوا قليلاً و ليبكوا كثيراً» توبه (9)، آيه 82. «بايد كم بخندند و زياد بگريند». شأن نزول اين آيه، اين بود كه پيغمبر خدا(ص) دستور صادر كرده بودند كه بايد تمام نيروهاي توانمند براي شركت در مبارزه عليه كفار و مشركين كه به سرزمين اسلام هجوم آورده بودند، بسيج شوند. عدهاي با بهانههاي مختلف از شركت در اين لشكر كشي خودداري كرده بودند و از فرمان خدا و پيغمبر(ص) تخلف كرده بودند؛ خداوند در قرآن به آنها وعده عذاب ميدهد و به دنبال آن ميفرمايد: [اين گروه نافرمان] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند».
واضح است كه نفرين به صورت كيفر و مجازاتي است كه همواره بر خلاف طبيعت و فطرت آدمي او را دچار عذاب و رنج ميسازد. اين كه خداوند آرزوي كم خنديدن و زياد گريستن براي نافرمانان ميكند، حكايت از اين حقيقت دارد كه خنده به عنوان يكي از عوامل نشاط، امري طبيعي و فطري است كه خداوند ميخواهد به عنوان كيفربراي نافرمانان از اين امر ،قراردهد. (گفتارها، ج 2، ص 225 - 226.)
توصيفات قرآن در خصوص بهشت نيز حاكي از اين واقعيت است كه اسلام بر نشاط و شادي مُهر تاييد نهاده است؛ زيرا باغهاي زيبا، آبهاي زلال و روان، زيباترين بسترها، نرمترين و چشمگيرترين پارچهها، برترين ديدنيها (ر.ك: سوره الرحمن، واقعه و ياسين. و... كه قرآن در وصف بهشت ترسيم ميكند، همه جزء عوامل نشاط و شادي به شمار ميروند و خداوند متعال براي شادكردن انسانها بهشت را اينچنين قرار داده است.
قرآن در فراز ديگري، برخي عوامل شادي و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛ « قل من حرم زينة الله التي أخرج لعباده و الطيبات من الرزق قل هي للذين آمنوا في الحياة الدنيا خالصةً يوم القيامة» اعراف (7)، آيه 32. «بگو (در برابر كساني كه بسياري از مواهب زندگي را تحريم ميكردند) اي پيغمبر چه كسي زينت و آرايش و زيباييهايي را كه خداوند از درون طبيعت براي بندگانش بيرون كشيده، حرام كرده است. بگو اين مواهب پاك و اين زيباييها براي مردم با ايمان در همين زندگي دنيا و در زندگاني جاويد آخرت قرار داده شده است. با اين تفاوت كه در اين دنيا، زيباييها به زشتيها آميخته است؛ شاديها به غم آلوده و آميخته است؛ ولي در دنياي ديگر و در روز رستاخيز، اين زيباييها و اين مواهب پاك، براي مردم با ايمان به صورت خالص وجود دارد» گفتارها، ج2، ص227-228..
اين آيه به خوبي بيانگر اين حقيقت است كه اسلام به بهرهمند شدن از زيباييها و مواهب زندگي كه در زمره عوامل نشاط آورند، اهميت ميدهد و آن را زيبنده دينداران و مؤمنان ميداند.
از زبان معصومان(ع) نيز - كه مترجمان حقيقي واحياند - ميخوانيم:
1. رسول اكرم(ص): «مؤمن شوخ و شاداب است».(بحراني، تحف العقول، ص49.)
2. حضرت علي(ع): «شادماني، گشايش خاطر ميآورد »؛(آمدي، غررالحكم، ح2023.) «اوقات شادي، غنيمت است»؛(همان، ح1084.) «هركس شادياش اندك باشد، آسايش او در مرگ خواهد بود» (بحارالانوار، ج78، ص12)
3. امام صادق(ع) «هيچ مؤمني نيست كه شوخي در طبع او نباشد»؛(كليني، اصول كافي، ج2، ص663.) «شوخ طبعي بخشي از حسن خلق است».همان.
4. امام رضا(ع) كوشش كنيد اوقات شما در چهار زمان باشد؛وقتي براي عبادت و خلوت با خدا، زماني براي تأمين معاش، فرصتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد و كساني كه شما را به عيبهايتان واقف ميسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتي را هم به تفريحات و لذايذ خود اختصاص ميدهيد و از شادي ساعتهاي تفريح، نيروي لازم براي عمل به وظايف وقتهاي ديگر را تأمين كنيد».بحارالانوار، ج75، ص321. در سيره معصومان، عنصر شادي آن چنان اهميت دارد كه علاوه بر تأييد آن به بسترسازي، زمينهسازي و ايجاد آن نيز توصيه شده است.(كافي، ج2، ص192)
پارهاي از احاديث، علاوه بر دستورهاي كلي درباره اهميت شادي و نشاط، دستورالعملهاي خاصي نيز براي حفظ و پرورش اين حالت مانند، پيادهروي، سواركاري، شنا در آب، نگاه كردن به سبزهها، خوردن و نوشيدن، مسواك كردن، شوخي، خنده و...(وسائل الشيعه، ج12، ص112) (بحارالانوار، ج16، ص298؛ حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج8، ص418) بيان ميدارند.
چو شادي بكاهد، بكاهد روان /خُرد گردد اندر ميان، ناتوان
فرودسي
5. مرز شادي و نشاط؛
براساس هدف و فرجام زندگي، شادي و نشاط از ديدگاه اسلام داراي حد و مرز ميباشد. محتوا و قالب شادي و نشاط و عوامل آن نبايد با روح توحيدي و انساني كه دين اسلام مطرح كرده است، در تضاد و تنافي باشد؛ زيرا هر پديدهاي كه انسان را از آرمان و غايت اصلي خويش دور سازد، به هيچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.
بنابراين پديده شادي و نشاط و عوامل آن به عنوان يك نياز اساسي و ضروري تا حدي روا و مجاز ميباشد كه علاوه بر آن كه مانع نيل انسان به هدف اصلياش نگردد، بلكه در رسيدن به آن مددكار وي باشد؛ از اين رو بسياري از انديشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا كه انسان در انجام هر رفتار ارادي، انگيزه و هدفي را پي ميگيرد شادي و نشاط به عنوان يك رفتار، از اين قاعده مستثني نبوده و هدف و انگيزهاي در آن دنبال ميشود.(اخلاق اسلامي، ص98-99؛ اخلاق الهي، ج5، ص238. )
در اين پديده، اگر انگيزه و هدف، حق و در راستاي هدف اصلي زندگي آدمي باشد، اين پديده حق، مفيد و سودمند خواهد بود و اگر انگيزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسي زندگي انسان باشد، اين پديده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراين ميتوان مرز شادي و نشاط را انگيزه و هدف آن دانست.
مزاح و شوخي كه يكي از عوامل برجسته شادي است، اگر به سبكسري، بيشرمي و گستاخي بياميزد، «هزل» ناميده ميشود كه در اسلام مطرود است و اگر به تحقير و بدگويي و ناسزا آميخته گردد، آن را «هجو» ميخوانند و اين نيز در اسلام نهي شده است يكي از صحابه از رسول خدا پرسيد: «آيا اگر با دوستان خود شوخي كنيم و بخنديم، اشكالي دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشايستي در ميان نباشد، اشكالي ندارد. (كافي، ج2، ص663 ن تحفالعقول، ص323). و اگر شوخي از حد خارج شود و به بيهودگي يا زيادهروي بينجامد، باز از نظر اسلام عملي ناپسند خواهد بود؛ همان طور كه اميرمؤمنان علي(ع) ميفرمايد: «هر كس بسيار شوخي كند، وقار و سنگيني او كم ميشود»(غررالحكم، ص222.)
امام صادق(ع) ميفرمايد: «زياد شوخي كردن، آبرو را ميبرد».كافي، ج2، ص665.
خنده و تبسم كه از عوامل ديگر نشاط و شادي است، بايد صادقانه بوده، شخصيت آدمي را لكهدار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفيد است كه به شخصيت ديگران لطمه وارد نياورد. خنده، با انگيزه آزردن، اهانت و تحقير ديگري، حكم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت نكوهيد شده و حرام است. وقتي براي مؤمن، احترامي برتر از كعبه را بر شمردهاند، به خوبي روشن ميشود كه اهانت و تحقير او، چه اندازه نكوهيده است.(اخلاق الهي، ج5، ص256-257.)
قالبهاي نشاط و شادي و عوامل آن نيز بايد در شأن مقام انسان و آرمانهاي والاي او باشد؛ زيرا گاهي محتوايي مفيد، در قالبي نامناسب نتيجه اثرگذاري را معكوس خواهد كرد و به همين دليل در روايات، «قهقهه» از شيطان تلقي شده و «تبسم» بهترين خنده دانسته شده است.(غررالحكم، ص 222.كافي، ج2، ص664.) زمان و مكان نشاط و شادي نيز بايد با آن متناسب باشد؛ زيرا اگر اين تناسب برقرار نباشد، بسيار ناپسند و زشت خواهد بود. مزاح و بذلهگويي در مراسم سوگواري و مكانهاي مقدس ناپسند است(اخلاق الهي، ج5، ص258-259.)و در خصوص مكان و زمان خنده از رسول اكرم(ص) نقل شده است: «كسي كه بر جنازهاي بخندد، خداوند در روز قيامت پيش چشم همه، به او اهانت ميكند و دعايش اجابت نميشود و كسي كه در گورستان بخندد، باز ميگردد، در حاليكه سختي بزرگي همانند كوه اُحد، براي اوست».همان.
از آن چه در اين فراز گفته شد، مشخص ميگردد كه پارهاي از روايات كه به صورت مطلق يا مقيد، شادي و عوامل آن را نكوهش كردهاند، ناظر به شادي، نشاط و عواملي است كه از مرز و حدود شادي خوشايند از ديدگاه اسلام پا فراتر نهادهاند به افراط و تفريط در غلتيدهاند. اسلام اصل شادي و عوامل آن را ناپسند نشمرده است، بلكه آن را تأييد و توصيه كرده است.
6. چند نكته:
الف) زندگي پُر از قطع و وصلها، شادي و رنجها، نشاط و غمها، اميد و شكستها و... است در جهاني كه ما زندگي ميكنيم، شادي و رنج با يكديگر آميخته است. زندگي نميتواند سراسر با شادي و سرور همراه باشد، ناملايمات در عرصه زندگي، امري گريزناپذير ميباشد؛ به گفته رودكي:
خدايِ عرش، جهان را چنين نهاد /كه گاه مردم، شادان و گه بُوَد ناشاد
ب) پارهاي از روايات كه مؤمن را غمگين و اندوهناك معرفي كردهاند، ناظر به حزن دروني است كه نتيجه آگاهي اجتماعي و تعلق جمعي فرد است و نه پريشان حالي و پراكندگي خاطر كه منافي با نشاط و شادي است. در واقع اين نوع اندوه، ريشه در توجه به احوال ديگران و حس همدردي انساني دارد؛(كافي، ج2، ص163؛ وسائل الشيعه، ج20، ص213.)
آن گونه كه سعدي از آن چنين ياد ميكند:
بني آدم اعضاي يك پيكرند /كه در آفرينش زيك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار /دگر عضوها را نماند قرار
ج) برخي از عوامل شادي، نشاط جسماني را كه اثر غير مستقيمي نيز بر نشاط روحي دارد، براي انسان به ارمغان ميآورد و پارهاي از عوامل شادي به صورت مستقيم، بر نشاط روح اثر ميگذارند.
عواملي چون تلاوت قران، تفكر در آفريدههاي خداوند، ايمان و تقويت آن، صدقه دادن و پرهيز از گناه، از جمله عواملياند كه زمينههاي رواني و روحي شادي را فرهنگ ميآورند و عواملي چون، تغذيه مناسب، ورزش، بوي خوش، خودآرايي، پوشيدن لباسهاي روشن، پياده روي و نگاه كردن به سبزهها از آن دست عواملياند كه زمينههاي مادي و جسماني نشاط را فراهم ميآورند؛ هر چند كه پس از برخورداري از نشاط جسماني، شادي روحي نيز نصيب انسان ميشود.
د) پارهاي از عارفان مسلمان كه روحيهاي درونگرا دارند ، نشاط و شادي را در درونِ جان آدميان جستوجو ميكنند. اينان شادي حاصل از وصال معنوي محبوب را برتر از شاديهاي جسماني و بيروني ميدانند. سالكان معنوي، اندوه و غم را به منزله مقام و درجهاي از تجربههاي عرفاني ميدانند و ازاينرو، گاه، شادي و نشاط را فداي چنين غمي ميكردند و معتقدند از طريق حزن است كه ميتوان به شادي دست يازيد.
كه را ديدي توان در جمله عالم /كه يك دم شادماني يافت بيغم
شبستري
به اعتقاد اين گروه، شاديهاي اين سويي و دنيوي، همچون خود دنيا دوايي ندارند و همواره قرين غم بوده است.
شادي بيغم در اين بازار نيست گنج بيمار وگل بيخار نيست
راه لذت از درون است نه زبرون /ابلهي دان جستن از قصر و حصون
مولوي.
از آن جا كه عارفان پير و مكتب عشقند، معتقدند آن چه شادي و زندگي ميآفريند، عشق پاك است.
مرده بدم، زنده شدم، گريه بدم، خندم شدم /دولت عشق آمد و من، دولت پاينده شدم
از توام اي شهر قمر، در من و در خود بنگر /كز اثر خنده تو، گلشن خنده شدم
مولانا
مهم اين نكته است كه عارفان نيز در جستوجوي شادي مطلق و كاملند و به دليل ظرفيت وجودي خاص خويش؛ براي دستيابي به آن نشاط راستين از غم استقبال ميكنند؛ ولي هرگز براي ديگران آرزوي اندوه نميكنند؛ علاوه بر آن كه در برابر غم، در ظاهر مراقبند كه ديگران از حزن آنان آگاه نشوند.اميرمؤمنان، عليعليهالسلام در توصيف عارفانه ميفرمايد: «زاهدان، در دنيا اگر چه بخندند، قلبشان ميگريد و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شديد است (نهجالبلاغه، خطبه 113؛ ر.ك: شرح مقامات اربعين، ص260-262)..
نظرات شما عزیزان: